الهی ! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چوگدا بر سر راهی
کس به غیر از تونخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ،الهی
الهی ! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چوگدا بر سر راهی
کس به غیر از تونخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ،الهی
الهی ! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چوگدا بر سر راهی
کس به غیر از تونخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ،الهی
آخرین نظرات