به مادر قول داده بود بر می گردد …
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت :
بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت …
الهی ! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چوگدا بر سر راهی
کس به غیر از تونخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ،الهی
الهی ! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چوگدا بر سر راهی
کس به غیر از تونخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ،الهی
الهی ! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چوگدا بر سر راهی
کس به غیر از تونخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ،الهی
من به عشق در یک نگاه اعتقاد دارم
چون در اولین نگاه زندگیم مادرم رو دیدم !
هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم
گفتیم همیشه ، همه جا فاطمه داریم
ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس
دنبال سرابیم چرا؟ فاطمه داریم
ما ترس نداریم ز سیلاب حوادث
مانند علی بعد خدا فاطمه داریم
ما چشم طمع تا ابدالدهر نداریم
بر ثروت هر بی سر و پا ، فاطمه داریم
رو کن به مسیر دگری ای غم دنیا
بیهوده به این سمت نیا ، فاطمه داریم
زهراست که داده است به ما جرات طوفان
در دل نبُوَد واهمه تا فاطمه داریم
للهم احفظنا قائدنا الخامنه ای و انصر جیوش المسلمین
عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی دست تو پرپر شده
عشق یعنی یک علی رهبر شده
عشق یعنی لا فتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی
آخرین نظرات